
رواق / Ravaq (فرزآن)
Explore every episode of رواق / Ravaq
Pub. Date | Title | Duration | |
---|---|---|---|
15 Feb 2020 | اپیزود سیوششم: آتشفشان را معنی کن | 00:39:55 | |
در اپیزود سیوششم از درونبینی میشنوید، روح چرخهی بهبود. شما رو با چهار بینشی آشنا میکنم که یالوم اونها رو برای تغییر مهم میدونه. اپیزود۳۶ اپیزود فرعی نداره ولی برای حمایت و تهیهی اپیزودهای فرعی قبلی این لینکها موجوده حمایتوتهیهاپیزودفرعیازخارجPayPal Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
15 Jul 2024 | کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت ۰۷۹ | 01:07:51 | |
غزل نمره ۰۷۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان کنون که میدمد از بوستان نسيم بهشت من و شراب فرحبخش و يار حورسرشت گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز که خيمه سايهی ابر است و بزمگه لب کشت چمن حکايت (به رمز در) ارديبهشت میگويد نه عاقل (عارف) است که نسيه خريد و نقد بهشت به می عمارت دل (جان) کن که اين جهان خراب بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت مکن به نامه سياهی ملامت من مست که آگه است که تقدير بر سرش چه نوشت قدم دريغ مدار از جنازه حافظ که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
25 Nov 2024 | مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد ۱۷۴ | 01:11:11 | |
غزل نمره ۱۷۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد هدهد خوشخبر از طرف سبا بازآمد برکش ای مرغ سحر نغمهی داوودی باز که سليمان گل از باد هوا بازآمد عارفی کو که کند فهم زبان سوسن تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد مردمی کرد و کرم لطف (خداداده) خداداد به من کان بت (سنگدل) ماهرخ از راه وفا بازآمد لاله بوی می نوشين بشنيد از دم صبح داغ دل بود به اميد دوا بازآمد چشم من در ره اين قافلهی (بس آب کشید) راه (باد) بماند تا به گوش دلم آواز درا بازآمد گر چه حافظ در رنجش زد و پيمان بشکست لطف او بين که به لطف از در ما بازآمد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
01 Jan 2025 | شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهاند ۲۰۱ | 01:17:07 | |
غزل نمره ۲۰۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب بیغش و ساقی خوش، دو دام رهاند که زيرکان جهان از کمندشان نرهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامهسياه هزار شکر که ياران شهر بیگنهاند
جفا نه پيشهی درويشیست و راهروی بيار باده که اين سالکان نه مرد رهاند
مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم شهان بیکمر و خسروان بیکلهاند
به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نيم جو (ندهند) ننهند
مکن که کوکبهی دلبری شکسته شود چو بندگان بگريزند و چاکران بجهند
غلام همت دردیکشان يکرنگم نه آن گروه که ازرقلباس و دلسيهاند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب که سالکان (ساکنان) درش محرمان پادشهاند
جناب عشق بلند است همتی حافظ که عاشقان ره بیهمتان به خود ندهند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
08 Feb 2020 | اپیزود سیوپنجم: تصمیم اِما (حجم زیرین کوه یخ) | 00:29:54 | |
در اپیزود ۳۵ از ابعاد فردی دشواری تصمیم و انتخاب میگیم و «منفعت» مستتر در تصمیم، از برای خود کردن تصمیم در دقیقهی ۱۱:۵۵ واژهی خودآگاه به اشتباه ناخودآگاه گفته شده حمایتوتهیهاپیزودفرعیازخارجPayPal Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
17 Apr 2021 | اسپینآف دوم: اپیزود اول | 00:31:31 | |
سلام ممنونم از همراهیتون اسپینآف دوم قراره شنبه صبحها، دوشنبه و چهارشنبه شبها منتشر بشه امیدوارم بشنوید و دوستش داشته باشید لینک تهیهی نسخهی پرمیوم در اپیزودهای آینده منتشر خواهد شد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
14 Jul 2024 | دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت ۰۷۸ | 00:53:40 | |
غزل نمره ۰۷۸ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ديدی که يار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد و از غم ما هيچ غم نداشت يا رب مگيرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزت (حرمت) صيد حرم نداشت بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه يار حاشا که رسم لطف و طريق کرم نداشت با اين همه هر آن که نه خواری کشيد از او هر جا که رفت هيچ کسش محترم نداشت هر راهرو که ره به حريم درش نبرد مسکين بريد وادی و ره در حرم نداشت ساقی بيار باده و با محتسب (مدعی) بگو انکار ما مکن که چنين جام جم نداشت خوش وقت رند مست که دنیا و آخرت بر باد داد و هیچ غم بیش و کم نداشت حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی هيچش هنر نبود و خبر نيز هم نداشت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
08 Apr 2024 | رونق عهد شباب است دگر بستان را ۰۰۹ | 00:48:07 | |
رونق عهد شباب است دگر بستان را مي رسد مژده گل بلبل خوش الحان را اي صبا گر به جوانان چمن بازرسي خدمت ما برسان سرو و گل و ريحان را گر چنين جلوه کند مغبچه باده فروش خاکروب در ميخانه کنم مژگان را اي که بر مه کشي از عنبر سارا چوگان مضطرب حال مگردان من سرگردان را ترسم اين قوم که بر دردکشان مي خندند در سر کار خرابات کنند ايمان را يار مردان خدا باش که در کشتي نوح هست خاکي که به آبي نخرد طوفان را برو از خانه گردون به در و نان مطلب کان سيه کاسه در آخر بکشد مهمان را هر که را خوابگه آخر مشتي خاک است گو چه حاجت که به افلاک کشي ايوان را ماه کنعاني من مسند مصر آن تو شد وقت آن است که بدرود کني زندان را حافظا مي خور و رندي کن و خوش باش ولي دام تزوير مکن چون دگران قرآن را Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
05 May 2021 | اسپینآف دوم: اپیزود هشتم | 00:26:25 | |
لینکهای تهیهی نسخهی پرمیوم اسپینآف دوم Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
17 Feb 2025 | چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید ۲۳۴ | 01:11:11 | |
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۴ چو آفتا/ب می از مش/رق پيا/له برآيد ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآيد
نسيم در سر گل بشکند کلالهی سنبل چو از ميان چمن بوی آن کلاله برآيد
حکايت شب هجران نه آن (شکایت) حکايت حالیست که شمهای ز بيانش به صد رساله برآيد
ز گردخوانِ نگونِ فلک (امید مدار) طمع نتوان داشت که بیملالت صد غصه يک نواله برآيد
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود خيال باشد (زهی خیال) که اين کار بیحواله برآيد
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بلا بگردد و کام هزارساله برآيد
نسيم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ ز خاک کالبدش صد هزار (ناله) لاله برآيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
22 Apr 2024 | ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ۰۱۹ | 00:42:17 | |
ای نسيم سحر آرامگه يار کجاست منزل آن مه عاشقکش عيار کجاست
شب تار (دراز) است و ره وادی ايمن در پيش آتش طور کجا موعد ديدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگوييد (مپرسید) که هشيار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است ما کجاييم و ملامتگر بیکار کجاست
بازپرسيد ز گيسوی شکن در شکنش کان دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل ديوانه شد آن سلسله مشکين کو دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می (باده و مطرب و گل) جمله مهياست ولی عيش بی يار مهیا (مهنا) نشود يار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بیخار کجاست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
22 Aug 2020 | اپیزود پنجاهم: تنها مرا اثبات کن | 00:32:36 | |
در این اپیزود سازوکار زیستن در برابر چشم دیگران رو تموم میکنیم شنبه هشتم شهریور به خاطر تعطیل رسمی رواق منتشر نمیشه اما سهشنبه اپیزود ویژهای منتشر میشه که اطلاعرسانی خواهد شد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
01 Dec 2019 | اپیزود بیستوششم: اراده | 00:26:06 | |
رواق بعد از ۹ هفته برگشت، در حالی که میخواست بعد از ۸ هفته برگرده. باری قراره از «اراده» بشنوید. Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
11 Jan 2025 | یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود ۲۰۷ | 01:13:13 | |
غزل نمره ۲۰۷ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ياد باد آن که سر کوی توام منزل بود ديده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت (خاص) پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود دل چو از پير خرد نقل معانی میکرد عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود دوش بر ياد حريفان به خرابات شدم خم می ديدم خون در دل و پا در گل بود بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق مفتی عقل در اين مساله لايعقل بود راستی خاتم فيروزهی بواسحاقی خوش درخشيد ولی دولت مستعجل بود آه از این جور و تطاول که در اين دامگه است آه از آن سوز و نيازی (ناز و تنعم) که در آن محفل بود ديدی آن قهقههی کبک خرامان حافظ که ز سرپنجهی شاهين قضا غافل بود؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
29 Dec 2024 | گفتم کیام دهان و لبت کامران کنند ۱۹۸ | 01:09:52 | |
غزل نمره ۱۹۸ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان گفتم کیام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند گفتم خراج مصر طلب میکند لبت گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند
گفتم به نقطهی دهنت خود که (راه برد) برد راه گفت اين حکايتیست که با نکتهدان کنند گفتم صنمپرست مشو (برو) با صمد نشين گفتا به کوی عشق هم اين و هم آن کنند گفتم هوای ميکده غم میبرد ز دل گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند گفتم شراب و خرقه نه آيين مذهب است گفت اين عمل به مذهب پير مغان کنند گفتم ز نوش ‹-› لعل (لبت) لبان پير را چه سود گفتا به بوسهی شکرينش جوان کنند گفتم که خواجه کی به سر حجله میرود گفت (گفتا سحر) آن زمان که مشتری و مه قران کنند گفتم دعای دولت او ورد حافظ است (گفتم دعای حافظ از اسباب دولت است) گفت اين دعا ملايک هفت آسمان کنند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
28 Jan 2025 | از دیده خون دل همه بر روی ما رود ۲۲۰ | 00:51:29 | |
غزل نمره ۲۲۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز ديده چه گويم چهها رود ما در درون سينه هوایی نهفتهايم بر باد اگر رود (سر) دل ما (زین) زان هوا رود خورشيد خاوری کند از رشک جامه چاک گر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه يار نهاديم روی خويش بر روی ما رواست اگر آشنا رود سيل است آب ديده و (بر هر ) هر کس که بگذرد گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود ما را به آب ديده شب و روز ماجراست زان رهگذر که بر سر کويش چرا رود حافظ به کوی ميکده دايم به صدق دل چون صوفيان (صفهی دارالصفا رود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
31 Dec 2024 | دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند ۲۰۰ | 01:12:20 | |
غزل نمره ۲۰۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان دانی که چنگ و عود چه تقرير میکنند؟ پنهان خوريد باده که (تکفیر) تعزير میکنند ناموس عشق و رونق عشاق میبرند عيب (منع) جوان و سرزنش پير میکنند جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز باطل در اين خيال که اکسير میکنند گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد مشکل حکايتیست که تقرير میکنند ما از برون در شده مغرور صد فريب تا خود درون پرده چه تدبير میکنند تشويش وقت پير مغان میدهند باز اين سالکان نگر که چه با پير میکنند صد (آبرو) ملک دل به نيم نظر میتوان خريد خوبان در اين معامله تقصير میکنند قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست قومی دگر حواله به تقدير میکنند فیالجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر کاين کارخانهايست که تغيير میکنند می خور که شيخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نيک بنگری همه تزوير میکنند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
11 Aug 2024 | اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح ۰۹۸ | 01:10:01 | |
ایمیل جهت ارسال جنبش کاهدود Meybaha@gmail.com غزل نمره ۰۹۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان اگر به مذ/هب تو خو/ن عاشق اس/ت مباح صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح (سواد زلف تو تفسیر جاعل الظلمات) (بیاض روی تو تبیان فالق الاصباح) ز چين زلف کمندت کسی نيافت خلاص نه زآن کمانچهی ابرو و تير چشم نجاح ز ديدهام شده يک (صد) چشمه در کنار روان که آشنا نکند در ميان آن ملاح لب چو آب حيات تو هست قوت جان وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح بداد لعل لبت بوسهای به صد زاری گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح دعای جان تو ورد زبان مشتاقان هميشه تا که بود متصل مسا و صباح صلاح و توبه و تقوا ز ما مجو حافظ ز رند و عاشق و مجنون کسی نيافت صلاح Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
30 Jun 2019 | اپیزود چهاردهم: دوگانهی ابدی | 00:44:56 | |
در این اپیزود روی کتاب متمرکز میشیم. با گروه درمانی یالوم آشنا میشید، شخصیتی که قبلا باهاش آشنا شدید دوباره سروکلهش پیدا میشه. گریزی به یک پادکست خوب میزنیم. برای حمایت از پادکست رواق به این نشانی مراجعه کنید حمایت از خارج کشور Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
27 Oct 2024 | سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد ۱۵۳ | 01:12:50 | |
غزل نمره ۱۵۳ سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت يارم در اميدواران زد
چو پيش صبح روشن شد که حال مهر گردون چيست برآمد خندهای خوش بر غرور کامگاران زد
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشود از گیسو و بر دلهای ياران زد
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست که چشم بادهپيمايش صلا بر هوشياران زد
کدام آهندلش آموخت اين آيين عياری کز اول چون برون آمد ره شبزندهداران زد
خيال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکين خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
در آب و رنگ رخسارش چه جان داديم و خون خورديم چو نقشش دست داد اول رقم بر جانسپاران زد
منش با خرقهی پشمين کجا اندر کمند آرم زرهمویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد
نظر بر قرعهی توفيق و يمن دولت شاه است بده کام دل حافظ که فال بختياران زد ----------------- شهنشاه مظفرفر شجاع ملک و دين منصور که جود بیدريغش خنده بر ابر بهاران زد
از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد زمانه ساغر شادی به ياد ميگساران زد
ز شمشير سرافشانش ظفر آن روز بدرخشيد که چون خورشيد انجمسوز تنها بر هزاران زد
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل که چرخ اين سکهی دولت به دور روزگاران زد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
24 May 2021 | اسپینآف دوم: اپیزود شانزدهم | 00:32:52 | |
در این اپیزود کمی با ربکا و استیو آشناتر میشیم و زحمت آنچه گذشت رو هم استیو میکشه کلیهی لینکهای مرتبط با رواق _از جمله راههای تهیهی اسپینآف دوم_ در این لینک خلاصه موجوده Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
21 May 2024 | المنة لله که در میکده باز است ۰۴۰ | 01:03:57 | |
غزل نمره ۰۴۰ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن المنه لله که در ميکده باز است زان رو که مرا بر در او روی نياز است خمها همه در جوش و خروشند ز مستی وان می که در آن جاست حقيقت نه مجاز است از وی همه مستی و غرور است و تکبر وز ما همه بيچارگی و عجز و نياز است رازی که بر غير نگفتيم و نگوييم با دوست بگوييم که او محرم راز است شرح شکن زلف خماندرخم جانان کوته نتوان کرد که اين قصه دراز است بار دل مجنون و خم طرهی ليلی رخساره محمود و کف پای اياز است بردوختهام ديده چو باز از همه عالم تا ديده من بر رخ زيبای تو باز است در کعبهی کوی تو هر آن کس که بيايد (درآید) از قبلهی ابروی تو در عين نماز است ای مجلسيان سوز دل حافظ مسکين از شمع بپرسيد که در سوز و گداز است Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
27 Mar 2024 | الا یا ایها الساقی ۰۰۱ | 00:37:03 | |
الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل ها به بوي نافه اي کاخر صبا زان طره بگشايد ز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دل ها مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم جرس فرياد مي دارد که بربنديد محمل ها به مي سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد که سالک بي خبر نبود ز راه و رسم منزل ها شب تاريک و بيم موج و گردابي چنين هايل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها همه کارم ز خود کامي به بدنامي کشيد آخر نهان کي ماند آن رازي کز او سازند محفل ها حضوري گر همي خواهي از او غايب مشو حافظ متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها Тавсифи сонетхои Хофиз Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
10 Feb 2025 | بخت از دهــان دوست نشانم نمیدهد ۲۲۹ | 01:05:13 | |
غزل نمره ۲۲۹ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد دولت خبر ز راز نهانم نمیدهد از بهر بوسهای ز لبش جان همیدهم اينم (نمی) همیستاند و آنم نمیدهد مردم (ز اشتیاق) در اين فراق و در (این) آن پرده راه نيست يا هست و پردهدار نشانم نمیدهد زلفش کشيد باد صبا چرخ سفله بين کان جا مجال باد وزانم نمیدهد چندان که بر کنار چو پرگار (میروم) میشدم دوران چو نقطه ره به ميانم نمیدهد شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی بدعهدی زمانه زمانم نمیدهد گفتم روم به خواب (که بینم خیال دوست) و ببینم جمال دوست حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
16 Apr 2024 | ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت ۰۱۵ | 00:46:09 | |
اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت و اي مرغ بهشتي که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از ديده در اين فکر جگرسوز کاغوش که شد منزل آسايش و خوابت
درويش نمي پرسي و ترسم که نباشد انديشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماري پيداست از اين شيوه که مست است شرابت
تيري که زدي بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه انديشه کند راي صوابت هر ناله و فرياد که کردم نشنيدي پيداست نگارا که بلند است جنابت
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل باري به غلط صرف شد ايام شبابت دور است سر آب در اين باديه هش دار تا غول بيابان نفريبد به سرابت
اي قصر دل افروز که عشرتگه انسي يا رب مکناد آفت ايام خرابت
حافظ نه غلاميست که از خواجه گريزد صلحي کن و بازآ که خرابم ز عتابت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
27 Nov 2024 | سحرم دولت بیدار به بالین آمد ۱۷۶ | 01:14:09 | |
غزل نمره ۱۷۶ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سحرم دولت بيدار به بالين آمد گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد
قدحی درکش و سرخوش به (خرابات خرام) تماشا بخرام تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافهگشای که ز صحرای ختن آهوی مشکين آمد
گريه آبی به رخ سوختگان بازآورد ناله فريادرس عاشق مسکين آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابرويست ای کبوتر نگران باش که شاهين آمد
ساقيا می بده و غم مخور از دشمن و دوست که به کام دل ما آن بشد و اين آمد
رسم بدعهدی ايام چو ديد ابر بهار گريهاش بر سمن و سنبل و نسرين آمد
چون صبا گفتهی حافظ بشنيد از بلبل عنبرافشان به تماشای رياحين آمد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
02 Mar 2025 | بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید ۲۴۳ | 01:07:05 | |
غزل نمره ۲۴۳ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنيد از يار آشنا (خبر، نفس) سخن آشنا شنيد ای شاه حسن (سایه ز درویش برمگیر) چشم به حال گدا فکن کاين گوش بس حکايت شاه و گدا شنيد خوش میکنم به بادهی مشکين مشام جان کز دلقپوش صومعه بوی ريا شنيد سر خدا که عارف سالک به کس نگفت در حيرتم که بادهفروش از کجا شنيد يا رب کجاست محرم رازی که يک زمان دل شرح آن دهد که چه (دید) گفت و چهها شنيد اينش سزا نبود دل حقگزار من کز غمگسار خود سخن ناسزا شنيد محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد از گلشن زمانه که بوی وفا شنيد ساقی بيا که عشق ندا میکند بلند کان کس که گفت قصهی ما هم ز ما شنيد ما باده زير خرقه نه امروز (میکشیم) میخوريم صد بار پير ميکده اين ماجرا شنيد ما می به بانگ چنگ نه امروز (میخوریم) میکشيم بس دور شد که گنبد چرخ اين صدا شنيد پند حکيم عین صواب است و محض خير فرخنده (بخت آن) (آن کسی) که به سمع رضا شنيد حافظ وظيفهی تو دعا گفتن است و بس دربند آن مباش که نشنيد يا شنيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
02 Jul 2024 | مردم دیدهی ما جز به رخت ناظر نیست ۰۷۰ | 01:09:16 | |
غزل نمره ۰۷۰ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان مردم ديدهی ما، جز به رخت ناظر نيست دل سرگشتهی ما، غير تو را ذاکر نيست
اشکم احرام طواف حرمت میبندد گر چه از خون دل ريش، دمی طاهر نيست
بستهی دام و قفس باد چو مرغ وحشی طاير سدره اگر در طلبت طاير نيست
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار مکنش عيب که بر نقد روان قادر نيست
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد هر که را در طلبت همت او قاصر نيست
از روانبخشی عيسی نزنم دم هرگز زان که در روحفزايی چو لبت ماهر نيست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نيست
روز اول که سر زلف تو ديدم گفتم که پريشانی اين سلسله را آخر نيست
سر پيوند تو تنها نه دل حافظ راست کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر نيست؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
06 Aug 2024 | مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت ۰۹۵ | 01:09:44 | |
غزل نمره ۰۹۵ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مدامم مست میدارد نسيم جعد گيسويت خرابم میکند هر دم فريب چشم جادويت پس از چندين شکيبايی شبی يا رب توان ديدن که شمع ديده افروزيم در محراب ابرويت سواد لوح بينش را عزيز از بهر آن دارم که جان را نسخهای باشد ز لوح× (نقش) خال هندويت تو گر (اگر) خواهی که جاويدان جهان يک سر بيارایی صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رويت و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی برافشان (بیافشان) تا فروريزد هزاران جان ز هر مويت من و باد صبا مسکين دو سرگردان بیحاصل من از افسون چشمت× (چشمِ) مست و او از بوی گيسويت
زهی همت که حافظ راست از دنيی و از عقبی نيايد هيچ در چشمش بجز خاک سر کويت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
17 Apr 2024 | خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت ۰۱۶ | 00:43:01 | |
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت شراب خورده و خوی کرده کی شدی به چمن که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت به يک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت بنفشه طره مفتول خود گره مي زد صبا حکايت زلف تو در ميان انداخت ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردند سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت من از ورع می و مطرب نديدمی زين پيش هوای مغبچگانم در اين و آن انداخت کنون به آب می لعل خرقه میشويم نصيبه ازل از خود نمیتوان انداخت مگر گشايش حافظ در اين خرابي بود که بخشش ازلش در می مغان انداخت جهان به کام من اکنون شود که دور زمان مرا به بندگی خواجه جهان انداخت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
18 Dec 2024 | آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند ۱۹۱ | 01:13:03 | |
غزل نمره ۱۹۱ مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن آن کيست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من يک دم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پيغام وی وانگه به يک پيمانه می با من وفاداری کند دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او نوميد نتوان بود از او باشد که دلداری کند گفتم گره نگشودهام زان طره تا من بودهام گفتا منش فرمودهام تا با تو طراری کند پشمينهپوش (تنگخو) تندخو از عشق نشنيده است بو از مستيش رمزی بگو تا ترک هشياری کند چون (با) من گدای بینشان مشکل بود ياری چنان سلطان کجا عيش نهان با رند بازاری کند زان طرهی پرپيچوخم سهل است اگر بينم ستم از بند و زنجيرش چه غم هر کس که عياری کند شد لشکر غم بیعدد از بخت میخواهم مدد تا فخر دين عبدالصمد باشد که غمخواری کند با چشم پرنيرنگ او حافظ مکن آهنگ او کان طرهی شبرنگ (چشم مست و شنگ) او بسيار (مکاری) طراری کند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
13 Apr 2024 | ۰۱۲ ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما | 00:42:55 | |
اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما آب روي خوبي از چاه زنخدان شما عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد يا برآيد چيست فرمان شما کس به دور نرگست طرفي نبست از عافيت به که نفروشند مستوري به مستان شما بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر زان که زد بر ديده آبي روي رخشان شما با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته اي بو که بويي بشنويم از خاک بستان شما عمرتان باد و مراد اي ساقيان بزم جم گر چه جام ما نشد پرمي به دوران شما دل خرابي مي کند دلدار را آگه کنيد زينهار اي دوستان جان من و جان شما کي دهد دست اين غرض يا رب که همدستان شوند خاطر مجموع ما زلف پريشان شما دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذري کاندر اين ره کشته بسيارند قربان شما اي صبا با ساکنان شهر يزد از ما بگو کاي سر حق ناشناسان گوي چوگان شما گر چه دوريم از بساط قرب همت دور نيست بنده شاه شماييم و ثناخوان شما اي شهنشاه بلنداختر خدا را همتي تا ببوسم همچو اختر خاک ايوان شما مي کند حافظ دعايي بشنو آميني بگو روزي ما باد لعل شکرافشان شما
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
17 Jul 2024 | صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ۰۸۱ | 01:15:25 | |
غزل نمره ۰۸۱ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان صبحدم مرغ چمن، با گل نوخاسته گفت ناز کم کن، که در اين باغ بسی چون تو شکفت گل بخنديد که از راست نرنجيم ولی هيچ عاشق سخن سخت (تلخ) به معشوق نگفت تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هر که خاک در ميخانه به رخسار نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل به نسيم سحری میآشفت گفتم ای مسند جم، جام جهانبينت کو گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل ای بسا در که (در و یاقوت) به نوک مژهات بايد سفت سخن عشق نه آن است که آيد به زبان ساقيا می ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت اشک حافظ خرد و صبر به دريا انداخت چه کند سوز غم عشق نيارست نهفت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
17 Aug 2019 | اپیزود بیستم: اگر شکنجهگر تویی | 00:31:46 | |
این اپیزود به مسئولیتِ آغشته به نقش و تاثیر میپردازیم و از «پیشبینی خودبرآورانه» براتون میگم تهیهی اپیزودهای فرعی و حمایت از رواق Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
23 Apr 2025 | یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش ۲۸۱ | 01:08:32 | |
غزل نمره ۲۸۱ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن يا رب (آن) اين نو/گل خندان/ که سپردی/ به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور (دار) باد آفت دور (قمر) فلک از جان و تنش
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد (پیک) صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سياه جای دلهای عزيز است به هم برمزنش
گو دلم حق وفا (بر) با خط و خالت دارد محترم دار در آن طرهی عنبرشکنش
در مقامی که به ياد لب او می نوشند سفله آن مست که باشد خبر از خويشتنش
عرض و مال از در ميخانه نشايد اندوخت هر که اين آب خورد رخت به دريا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال سر ما و قدمش يا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بيتالغزل معرفت است آفرين بر نفس دلکش و لطف سخنش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
30 Mar 2024 | صلاح کار کجا و من خراب کجا ۰۰۲ | 00:33:57 | |
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دير مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندي صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا چو کحل بينش ما خاک آستان شماست کجا رويم بفرما از اين جناب کجا مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است کجا همي روي اي دل بدين شتاب کجا بشد که ياد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
25 Jan 2020 | اپیزود سیوسوم: سختیگریزی | 00:26:54 | |
در اپیزود ۳۲ از چرایی پرهیز از تصمیم شنیدید، در اپیزود ۳۳ از چگونگی پرهیز از تصمیم و روشهای احتراز از رنج تصمیم و انتخاب خواهید شنید PayPalحمایتودریافتاپیزودفرعیازخارج Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
09 Nov 2024 | خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد ۱۶۲ | 01:17:27 | |
غزل نمره ۱۶۲ مفاعیلن مفاعیلن فعولن خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی درياب و دُر ياب که دايم در صدف گوهر نباشد
غنيمت دان و می خور در گلستان که گل تا هفتهی ديگر نباشد ايا پرلعل کرده جام زرين ببخشا بر کسی کش زر نباشد ز من بنيوش و دل در شاهدی بند که حسنش بستهی زيور نباشد (به نام ایزد بتی سیمینتنم هست که در بتخانهی آذر نباشد)
بيا ای شيخ و از خمخانهی ما شرابی خور که در کوثر نباشد (عجب راهیست راه عشق کانجا کسی سر برکند کش سر نباشد)
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد
کسی گيرد خطا بر نظم حافظ که هيچش لطف در گوهر نباشد شرابی بیخمارم بخش (ساقی) يا رب که با وی هيچ درد سر نباشد من از جان بندهی سلطان اويسم اگر چه يادش از چاکر نباشد
به تاج عالمآرايش که خورشيد چنين زيبندهی افسر نباشد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
03 Feb 2025 | خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود ۲۲۴ | 01:06:34 | |
غزل نمره ۲۲۴ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بیخبر نرود دلا مباش چنين هرزهگرد و هرجایی که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سپيد چو باشه (ز کبر) در پی هر صيد مختصر نرود من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود
طمع در آن لب شيرين نکردنم اولیست ولی چگونه مگس از پی شکر نرود؟
سواد ديدهی غمديدهام به اشک مشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دريغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شريعت بدين قدر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت (مگر) به در نرود
سياهنامهتر از خود کسی نمیبينم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
بيار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
15 Jun 2019 | اپیزود دوازدهم: گاهی با آینه حرف بزن | 00:33:30 | |
در اپیزود دوازدهم باز هم سراغ نسخهی اگزیستانسیال زندگی میریم و یه دستور دیگه بهش اضافه میکنیم. با وجود به عنوان موهبتی بخشپذیر آشنا میشیم. و در آخر یه ترانهی خاطرهانگیز رو یه جور دیگه میشنویم برای حمایت از پادکست رواق به این نشانی مراجعه کنید حمایت از خارج کشور Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
19 Apr 2019 | اپیزود چهارم: لمس نیستی | 00:26:42 | |
در این اپیزود از احساسات اشخاصی که مواجههی نزدیک با مرگ داشتن میشنوید، با یه کارتون نوستالژیک خاطرهبازی میکنیم و با یه موسیقی خاطرهانگیز اپیزود رو به پایان میبریم.
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
04 Jan 2025 | باشد ای دل که در میکدهها بگشایند ۲۰۲ | 00:57:43 | |
غزل نمره ۲۰۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن بود آيا (باشد ای دل) که در ميکدهها بگشايند گره از کار فروبستهی ما بگشايند اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند دل قوی دار که از بهر خدا بگشايند به صفای دل رندان (و) (که) صبوحیزدگان بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند نامهی تعزيت دختر رز بنويسيد تا حريفان همه خون از مژهها بگشايند گيسوی چنگ ببريد به مرگ می ناب تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشايند در ميخانه ببستند خدايا مپسند که در خانهی تزوير و ريا بگشايند حافظ اين خرقه که داری تو ببينی فردا که چه زنار ز زيرش به (جفا) دغا بگشايند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
21 Sep 2024 | روشنی طلعت تو ماه ندارد ۱۲۷ | 01:09:44 | |
غزل نمره ۱۲۷ مفتعلن فاعلات و مفتعلن فع روشنی طلعت تو ماه ندارد پيش تو گل رونق گياه ندارد گوشهی ابروی توست منزل جانم خوشتر از اين گوشه پادشاه ندارد تا چه کند با رخ تو دود دل من آينه دانی که تاب آه ندارد شوخی نرگس نگر که پيش تو بشکفت چشمدريده ادب نگاه ندارد ديدم و آن چشم دلسيه که تو داری جانب هيچ آشنا نگاه ندارد
رطل گرانم ده ای مريد خرابات شادی شيخی که خانقاه ندارد خون خور و خامش نشين که آن دل نازک طاقت فرياد دادخواه ندارد گو برو و آستين به خون جگر شوی هر که در اين آستانه راه ندارد نی من تنها کشم تطاول زلفت کيست که او داغ آن سياه ندارد حافظ اگر سجدهی تو کرد مکن عيب (حافظ اگر سجده کرد پیش تو شاید) کافر عشق ای صنم گناه ندارد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
19 Mar 2025 | نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر ۲۵۶ | 01:12:06 | |
غزل نمره ۲۵۶ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن نصيحتی کنمت بشنو و بهانه مگير هرآنچه ناصح مشفق بگويدت بپذير ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمينگه عمر است مکر عالم پير نعيم هر دو جهان پيش عاشقان به (دو جو) جویی که اين متاع قليل است و آن عطای (حقیر) کثير معاشری خوش و رودی بساز میخواهم که درد (عشق) خويش بگويم به ناله بم و زير بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم اگر موافق تدبير من (رود) شود تقدير چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگير چو لاله در قدحم ريز ساقيا می و مشک که نقش خال نگارم نمیرود ز ضمير بيار ساغر در خوشاب ای ساقی حسود گو کرم آصفی ببين و بمير به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار ولی کرشمه ساقی نمیکند تقصير می دوساله و محبوب چارده ساله همين بس است مرا صحبت صغير و کبير دل رميدهی ما را که پيش (دست) میگيرد خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير حديث توبه در اين بزمگه مگو حافظ که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
26 Dec 2020 | اپیزود پنجاهونهم: کانون کاذب | 00:39:24 | |
در این اپیزود از معنای شخصی منفک از معنای کیهانی میشنوید و با چهارمین سازوکار رواننژندانه میشیم یک پروندهی بالینی رو مرور میکنیم و آماده میشیم برای عطف بحث Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
08 Jan 2025 | پیش از اینت بیش از این اندیشهی عشاق بود ۲۰۶ | 01:22:37 | |
غزل نمره ۲۰۶ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان پيش از اينت بيش از اين (غمخواری) انديشهی عشاق بود مهرورزی تو با ما شهرهی آفاق بود
ياد باد آن صحبت شبها که با (زلف توأم) نوشينلبان بحث سر عشق و ذکر حلقهی عشاق بود
پيش از (آن) اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر يک عهد و يک ميثاق بود
سايهی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود
حسن مهرويان مجلس گر چه دل میبرد و دين بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
بر در شاهم گدایی نکتهای در کار کرد گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشتهی تسبيح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن (ساعد) ساقی سيمينساق بود
در شب قدر ار صبوحی کردهام عيبم مکن سرخوش آمد يار و جامی بر کنار طاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
11 Nov 2024 | نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد ۱۶۴ | 01:18:41 | |
غزل نمره ۱۶۴ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد عالم پير دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقيقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد
این (زين) تطاول که کشيد از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعرهزنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگير مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی مايهی نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت که به باغ آمد از اين راه و از آن خواهد شد
(مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود چند گويی که چنين رفت و چنان خواهد شد)
حافظ از بهر تو آمد سوی اقليم وجود قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
09 Jun 2024 | منم که گوشهی میخانه خانقاه من است ۰۵۳ | 01:04:10 | |
غزل نمرهی ۰۵۳ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان منم که گوشهی ميخانه خانقاه من است دعای پير مغان، ورد صبحگاه من است گرم ترانهی چنگ صبوح نيست، چه باک نوای من به سحر، آه عذرخواه من است ز پادشاه و گدا، فارغم بحمدالله گدای خاک در دوست، پادشاه من است غرض ز مسجد و ميخانهام، وصال شماست جز اين خيال ندارم، خدا گواه من است مگر به تيغ اجل خيمه برکنم، ور نی رميدن از در دولت، نه رسم و راه من است از آن زمان که بر اين آستان نهادم روی فراز مسند خورشيد تکيه گاه من است گناه اگر چه نبود اختيار ما حافظ تو در طريق ادب باش و گو گناه من است Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
31 Aug 2019 | اپیزود بیست و دوم: با اینا زمستونو سر میکنم | 00:48:27 | |
در این اپیزود بعد از بستن پرونده پرلز، با یک روان درمانگر دیگه و شیوه و ترفندهاش اشنا میشیم و یک شیوه گروه درمانی معروف در امریکای دهه 70 رو بررسی میکنیم تهیهی اپیزودهای فرعی و حمایت از رواق Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
13 Jan 2025 | قتل این خسـته به شمشیر تو تقدیر نبود ۲۰۹ | 01:07:53 | |
غزل نمره ۲۰۹ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود ور نه هيچ از دل بیرحم تو تقصير نبود من ديوانه چو زلف تو رها میکردم هيچ لايقترم از حلقهی زنجير نبود يا رب آينهی حسن چه جوهر دارد که در او آه مرا قوت تاثير نبود سر ز (حیرت) حسرت به در ميکدهها برکردم چون شناسای تو در صومعه يک پير نبود نازنينتر ز قدت در چمن ناز نرست خوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبود تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم حاصلم دوش بجز ناله شبگير نبود آن کشيدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع جز فنای خودم از دست تو تدبير نبود آيتی بود (ز) عذاب انده حافظ بی تو که بر هيچ کسش حاجت تفسير نبود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
24 Aug 2019 | اپیزود بیستویکم: جنگلِ چوبخورده | 00:40:26 | |
در اپیزود ۲۱ با یک روانکاو که روی یالوم تاثیر داشته آشنا میشید و چندتا از ترفندهای رواندرمانیش رو سعی میکنیم یاد بگیریم. به یکی از چالشهای مهم زندگی یعنی ایجاد ارتباط معنادار و دلخواه با والدین از دید پذیرش مسئولیت نگاه میکنیم تهیهی اپیزودهای فرعی و حمایت از رواق Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
24 Apr 2024 | دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست ۰۲۱ | 00:49:22 | |
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست که شنيدی که در اين بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پيش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت برخاست
پيش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست مست بگذشتی و از خلوتيان ملکوت به تماشای تو آشوب قيامت برخاست
حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببری کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
23 Jun 2024 | روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست ۰۶۳ | 01:10:02 | |
غزل نمره ۶۳ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان روی تو کس نديد و هزارت رقيب هست در غنچهای هنوز و صدت عندليب هست هرچند دورم از تو که دور از تو کس مباد لیکن امید وصل توأم عنقریب هست گر آمدم به کوی تو چندان غريب نيست چون من در آن ديار هزاران (فراوان) غريب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست هر جا که هست پرتو روی حبيب هست آن جا که کارِ (حسن) صومعه را جلوه میدهند ناقوس دير راهب و نام صليب هست عاشق که شد که يار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست فرياد حافظ اين همه آخر به هرزه نيست هم قصهای غريب و حديثی عجيب هست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
10 Aug 2019 | اپیزود نوزدهم: دختردایی گم شده | 00:43:11 | |
در اپیزود نوزدهم آخرین نوع سازوکار پرهیز از مسئولیت رو معرفی میکنم، توصیههای یالوم به رواندرمانگران رو مرور میکنیم و بعد سراغ مقولهی گروهدرمانی میریم Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
03 Jun 2024 | روضهی خلد برین خلوت درویشان است ۰۴۹ | 00:59:03 | |
غزل نمره ۰۴۹ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان روضهی خلد برين خلوت درويشان است مايهی محتشمی خدمت درويشان است گنج عزلت (عزت) که طلسمات عجايب دارد فتح آن در نظر رحمت درويشان است قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت (قصر جنت که به دربانیش آمد رضوان) منظری از چمن نُزهت درويشان است آن چه زر میشود از پرتو آن قلب سياه کيميايیست که در صحبت درويشان است آن که پيشش بنهد تاج تکبر خورشيد کبريايیست که در حشمت درويشان است دولتی را که نباشد غم از آسيب زوال بیتکلف بشنو دولت درويشان است خسروان قبله حاجات جهانند ولی سببش بندگی حضرت درويشان است روی مقصود که شاهان به دعا میطلبند (چهرهی بخت که دل میبرد از شاه و گدا) مظهرش (منظرش) آينه طلعت درويشان است از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی از ازل تا به ابد فرصت درويشان است ای توانگر مفروش اين همه نخوت که تو را سر و زر در کنف همت درويشان است گنج قارون که فرو میشود (میرود) از قهر هنوز خوانده باشی که هم از غيرت درويشان است (صدمهای از اثر غیرت درویشان است) من غلام نظر آصف عهدم کو را صورت خواجگی و سيرت درويشان است حافظ ار آب حيات ازلی (ابدی) میخواهی منبعش خاک در خلوت درويشان است Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
31 Mar 2024 | اگر آن ترک شیرازی ۰۰۳ | 00:48:40 | |
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را بده ساقي مي باقي که در جنت نخواهي يافت کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغني است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم جواب تلخ مي زيبد لب لعل شکرخا را نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پند پير دانا را حديث از مطرب و مي گو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را غزل گفتي و در سفتي بيا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثريا را Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
29 Mar 2025 | حال خونيندلان که گوید باز ۲۶۲ | 01:04:03 | |
غزل نمره ۲۶۲ فعلاتن مفاعلن فعلن حال خونيندلان که گويد باز؟ وز فلک خون خم که جويد باز؟ شرمش از چشم میپرستان باد نرگس مست اگر برويد باز جز فلاطون خمنشين شراب سر حکمت به ما که گويد باز؟ هر که چون لاله کاسهگردان (بود) شد زين جفا رخ به خون بشويد باز نگشايد دلم چو غنچه اگر ساغری از لبش نبويد باز بس که در پرده چنگ گفت سخن ببرش موی تا نمويد باز گرد بيتالحرام خم حافظ گر نميرد به سر بپويد باز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
29 May 2024 | گل در بر می بر کف و معشوق به کام است ۰۴۶ | 01:05:08 | |
غزل نمرهی ۰۴۶ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل گل در بر و می بر کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنين روز غلام است گو شمع مياريد در اين جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است در مذهب ما باده حلال است وليکن بی روی تو ای سرو گلاندام حرام است در مجلس ما عطر مياميز که ما را هر دم ز سر زلف تو خوشبوی مشام است (هر لحظه ز گیسوی) گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است ای چاشنی قند مگو هیچ ز شکر (از چاشنی قند مگو هيچ و ز شکر ) زان رو که مرا از لب شيرين تو کام است
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است همواره مرا کنج خرابات مقام است از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است با محتسبم عيب مگوييد که او نيز پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است حافظ منشين بی می و معشوق زمانی کايام گل و ياسمن و عيد صيام است Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
02 Sep 2020 | راغ ادبی ۱ | 00:41:24 | |
24 Feb 2025 | رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید ۲۳۹ | 01:12:44 | |
غزل نمره ۲۳۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد
صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست؟ فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد؟ ز روی ساقی مهوش گلی بچين امروز که گرد عارض بستان خط بنفشه دميد
ز ميوههای بهشتی چه ذوق دريابد هر آن که سيب زنخدان شاهدی نگزيد؟ چنان کرشمهی ساقی دلم ز دست ببرد که با کسی دگرم نيست برگ گفت و شنيد
مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب به راحتی نرسيد آن که زحمتی نکشيد
من اين مرقع رنگين چو گل، بخواهم سوخت که پير بادهفروشش به جرعهای نخريد
بهار میگذرد دادگسترا درياب که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
19 Oct 2024 | برید باد صبا دوشم آگهی آورد ۱۴۷ | 01:19:44 | |
غزل نمره ۱۴۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن نسيم (برید) باد صبا دوشم آگهی آورد که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد به مطربانِ صبوحی دهيم جامهی چاک بدين (بر این) نويد که باد سحرگهی آورد نسیم زلف تو شد خضر راه من در عشق (همی رويم به شيراز با عنايت (دوست) بخت) زهی رفیق که بختم به همرهی آورد بيا بيا که تو حور بهشت را رضوان در اين جهان ز برای دل رهی آورد به جبر خاطر ما کوش کاين کلاه نمد بسا شکست که با (در، بر) افسر شهی آورد چه نالهها که رسيد از دلم به خرمن (خرگه) ماه چو ياد عارض (به یاد تا رخ) آن ماه خرگهی آورد رساند (رسید) رايت منصور بر فلک حافظ که (چو) التجا به جناب شهنشهی آورد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
09 Dec 2024 | دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند ۱۸۴ | 01:14:21 | |
غزل نمره ۱۸۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راهنشين بادهی مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشيد قرعهی کار به نام من ديوانه زدند جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت (درِ) ره افسانه زدند ما به صد خرمن پندار ز ره چون نرویم چون ره آدم خاکی به یکی دانه زدند شکر (آن را) ايزد که ميان من و او صلح افتاد صوفيان (حوریان) رقص کنان ساغر شکرانه زدند آتش آن نيست که از (بر) شعلهی او خندد شمع آتش آن است که در خرمن پروانه زدند کس چو حافظ ( نکشید) نگشاد از رخ انديشه نقاب تا سر زلف (عروسان سخن شانه زدند) سخن را به قلم شانه زدند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
28 Apr 2021 | اسپینآف دوم: اپیزود ششم | 00:19:30 | |
این اپیزود کمی کوتاه شد چون برای من ملاک تقطیع نقاط عطف داستانه لینک تهیهی نسخهی پرمیوم در اپیزودهای آینده منتشر خواهد شد ممنون که همراه اسپینآف دوم هستید Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
17 Nov 2024 | گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد ۱۶۸ | 01:19:19 | |
غزل نمره ۱۶۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد بسوختيم در اين آرزوی خام و نشد به لابه (طنز) گفت شبی مير مجلس تو شوم شدم به رغبت خويشش کمين غلام و نشد پيام داد که خواهم نشست با رندان بشد به رندی و دردیکشيم نام و نشد رواست در بر اگر میتپد کبوتر دل که ديد در ره خود تاب و پيچ دام و نشد بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد به کوی عشق منه بیدليل راه قدم که من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد فغان که در طلب گنجنامهی مقصود شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد دريغ و درد که در جستوجوی گنج حضور بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد هزار حيله برانگيخت حافظ از سر فکر در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
22 Jan 2025 | آن یار کز او خانهی ما جای پری بود ۲۱۶ | 01:10:22 | |
غزل نمره ۲۱۶ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن آن يار کز او خانهی ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عيب بری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شيوهی صاحبنظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد آری چه کنم (گردش، محنت، فتنه) دولت دور قمری بود دل گفت فروکش کنم اين شهر به بويش بيچاره ندانست که يارش سفری بود خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين افسوس که آن (سرو) گنج روان رهگذری بود اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود عذری بنه ای دل که تو درويشی و او را در مملکت حسن سر تاجوری بود تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شيوهی او پردهدری بود خود را (بکشد) بکش ای بلبل از اين رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوهگری بود هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از يمن دعای شب و ورد سحری بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
15 Feb 2025 | بر سر آنم که گر ز دست برآید ۲۳۲ | 01:09:33 | |
غزل نمره ۲۳۲ مفتعلن فاعلات و مفتعلن فع بر سر آ/نم که گر ز /دست برآ/يد دست به کاری زنم که غصه سرآيد
خلوت (منظر، منزل) دل نيست جای صحبت (اغیار) اضداد ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
صحبت حکام، ظلمت شب يلداست نور ز خورشيد (خواه) جوی بو که برآيد
بر در ارباب بیمروت دنيا چند نشينی که خواجه کی به درآيد؟
ترک گدایی مکن که گنج بيابی از نظر رهروی که در گذر آيد
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و شاخ گل به برآيد صالح و طالح متاع خويش نمودند تا که قبول افتد و (چه) که در نظر آيد
غفلت حافظ در اين سراچه عجب نيست هر که به ميخانه رفت بیخبر آيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
28 May 2024 | در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است ۰۴۵ | 01:05:00 | |
غزل نمره ۰۴۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان در اين زمانه رفيقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفينه غزل است جريده رو که گذرگاه عافيت تنگ است پياله گير که عمر عزيز بی بدل است (گواه سخن) نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بیعمل است به "چشم عقل" در اين رهگذار پرآشوب جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است (گواه سخن) بگير طره مهچهرهای و قصه مخوان که سعد و نحس ز تاثير زهره و زحل است دلم اميد فراوان به وصل روی تو داشت ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
به هيچ دور نخواهند يافت هشيارش چنين که حافظ ما مست بادهی ازل است Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
20 Jul 2024 | آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت ۰۸۲ | 01:06:00 | |
غزل نمره ۰۸۲ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل آن ترک (یار) پریچهره که دوش از بر ما رفت آيا چه خطا ديد، که از راه ختا رفت
تا رفت مرا از نظر آن چشم (نور) جهانبين کس واقف ما نيست، که از ديده چهها رفت دور از رخ تو (او) دم به دم از گوشهی چشمم سيلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
از پای فتاديم چو آمد غم (شب) هجران در درد بمرديم (بماندیم) چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت عمريست که عمرم همه در کار دعا رفت
احرام چه بنديم چو آن قبله نه اين جاست در سعی چه کوشيم چو از مروه (کعبه) صفا رفت
دی گفت طبيب از سر حسرت چو مرا ديد هيهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
ای دوست به پرسيدن حافظ قدمی نه زان پيش که گويند که از دار فنا رفت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
22 Sep 2024 | نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد ۱۲۸ | 01:15:38 | |
غزل نمره ۱۲۸ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن نيست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار يار شود رختم از اين جا ببرد کو حريفی کش سرمست که پيش کرمش عاشق سوختهدل نام تمنا ببرد باغبانا ز خزان بیخبرت میبينم آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد رهزن دهر نخفتهست مشو ايمن از او اگر امروز نبردهست که (به) فردا ببرد در خيال اين همه لعبت به هوس میبازم بو که صاحبنظری نام تماشا ببرد علم و فضلی که به چل سال (به دست آوردم) دلم جمع آورد ترسم آن نرگس مستانه به يغما ببرد بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر (سحر با معجزه پهلو نزند فارغ باش) سامری کيست که دست از يد بيضا ببرد جام مينایی می سد ره تنگدلیست منه از دست که سيل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمينگاه کمانداران است هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد حافظ از جان طلبد غمزه مستانه يار خانه از غير بپرداز و بهل تا ببرد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
16 Oct 2024 | صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد ۱۴۶ | 01:09:39 | |
ایمیل جهت ارسال جنبش کاهدود meybaha@gmail.com غزل نمره ۱۴۶ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن صبا وقت سحر بویی ز زلف يار میآورد دل (دیوانهی) شوريدهی ما را (ز نو) به بو در کار میآورد من آن شکل (شاخ) صنوبر را ز باغ (سینه) ديده برکندم که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار میآورد فروغ ماه میديدم ز بام قصر او روشن که روی از شرم آن خورشيد در ديوار میآورد ز بيم غارت عشقش دل (اندر) پرخون رها کردم ولی میريخت خون و ره بدان هنجار میآورد به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بیگه کز آن راه گران (منزل) قاصد خبر دشوار میآورد سراسر بخشش جانان طريق لطف و احسان بود اگر تسبيح میفرمود اگر زنار میآورد عَفَاالله چين ابرويش اگر چه ناتوانم کرد به عشوهت هم پيامی بر سر بيمار میآورد عجب میداشتم ديشب ز حافظ جام و پيمانه ولی منعش نمیکردم که صوفیوار میآورد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
22 Feb 2025 | نفس برآمد و کام از تو برنمیآید ۲۳۷ | 01:12:42 | |
غزل نمره ۲۳۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن نفس برآمد و کام از تو برنمیآيد فغان که بخت من از خواب درنمیآيد صبا به چشم من انداخت خاکی از کوی(ت)ش (چنان به حسرت خاک در تو میمیرم) که آب زندگيم در نظر نمیآيد قد بلند تو را تا به بر نمیگيرم درخت کام و مرادم به بر نمیآيد در اين خيال به سر شد زمان عمر و هنوز بلای زلف (درازت) سياهت به سر نمیآيد مقيم زلف تو شد دل که خوش سوادی ديد وز آن غريب بلاکش خبر نمیآيد ز شست صدق گشادم هزار تير دعا ولی چه سود يکی کارگر نمیآيد کمینه شرط وفا ترک سر بود حافظ برو اگر ز تو این کار برنمیآید ابیاتی که در این تصحیح نیاوردهایم ز بس که شد دل حافظ رميده از همهکس کنون ز حلقهی زلفت به در نمیآيد بسم حکايت دل هست با نسيم سحر ولی به بخت من امشب سحر نمیآيد (فدای دوست نکردیم عمر و مال و دریغ که کار عشق ز ما اینقدر نمیآید) مگر به روی دلارای يار ما ور نی به هيچ وجه دگر کار برنمیآيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
12 Apr 2025 | بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش ۲۷۲ | 00:57:07 | |
غزل نمره ۲۷۲ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن بازآی و/ دل تنگ/ مرا مون/س جان باش وين سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در ميکدهی (مصطبهی) عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
دلدار (أن یار) که گفتا به توام دل نگران است گو میرسم اينک به سلامت نگران باش
خون شد دلم از حسرت آن لعل روانبخش ای دُرج محبت به همان مهر و نشان باش
تا بر دلش از غصه غباری ننشيند ای سيل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هوس میکندش جام جهانبين گو در نظر آصف جمشيدمکان باش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
03 May 2019 | اپیزود ششم: من دلم میخواد برگردم به کودکی | 00:35:08 | |
در این اپیزود به آگاهی کودک از هستی و نیستی میپردازیم. بعضی بازیها و ترسهای کودکی رو با نگرش اگزیستانسیال رمزگشایی میکنیم و با ۲ سنگر تاریخی بشر در برابر ترسهای وجودی آشنا میشیم برای حمایت از پادکست رواق به این نشانی مراجعه کنید حمایت از خارج کشور Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
30 Jul 2024 | ای هدهد صبا به سبا میفرستمت ۰۹۰ | 01:07:16 | |
غزل نمره ۰۹۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان اي هدهد صبا به سبا میفرستمت بنگر که از کجا به کجا میفرستمت حيف است طايری چو تو در خاکدان غم زين جا به آشيان وفا میفرستمت در راه عشق مرحلهی قرب و بعد نيست میبينمت عيان و دعا میفرستمت
هر صبح و شام قافلهای از دعای خير در صحبت شَمال و صبا میفرستمت تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزيز خود به نوا میفرستمت ای غايب از نظر که شدی همنشين دل میگويمت دعا و ثنا میفرستمت در روی خود تفرج صنع خدای کن کآيينه خداینما میفرستمت تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت ساقی بيا که هاتف غيبم به مژده گفت با درد صبر کن که دوا میفرستمت حافظ سرود مجلس ما ذکر خير توست بشتاب هان که اسب و قبا میفرستمت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
09 Apr 2024 | دوش از مسجد سوی میخانه میشد پیر ما ۰۱۰ | 00:34:50 | |
دوش از مسجد سوي ميخانه میشد پير ما چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون روي سوي خانه خمار دارد پير ما در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم کاين چنين رفته ست در عهد ازل تقدير ما عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است عاقلان ديوانه گردند از پي زنجير ما روي خوبت آيتي از لطف بر ما کشف کرد زان زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما با دل سنگينت آيا هيچ درگيرد شبي آه آتشناک و سوز سينه شبگير ما تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش رحم کن بر جان خود پرهيز کن از تير ما
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
29 Sep 2024 | صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد ۱۳۳ | 01:18:04 | |
غزل نمره ۱۳۳ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنياد مکر با فلک حقهباز کرد بازی (دهر) چرخ بشکندش بيضه در کلاه زيرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بيا که شاهد رعنای صوفيان ديگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد اين مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بيا که ما به پناه خدا رويم زآنچ آستين کوته و دست دراز کرد صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت عشقش به روی دل در (دولت) معنی فراز کرد فردا که پيشگاه حقيقت شود پديد شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خوشخرام کجا میروی بايست غره مشو که گربه (عابد) زاهد نماز کرد
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل ما را خدا ز زهد ريا بینياز کرد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
21 Sep 2019 | اپیزود بیستوپنجم: گناه چهارم | 00:33:22 | |
در این اپیزود از انواع احساس گناه میگم و احساس گناه اگزیستانسیال. برای مدتی به مرخصی میرم و در فضای مجازی هم حضور کمتری خواهم داشت، اگر دلتون برام تنگ شد اپیزودهای محبوبتون رو باز بشنوید و اگر خواستید ازم حمایت کنید اپیزودهای فرعی رو تهیه کنید Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
22 May 2021 | اسپینآف دوم: اپیزود پانزدهم | 00:27:58 | |
لینک تهیهی نسخهی پرمیوم اسپینآف دوم Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
15 May 2024 | تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ۰۳۶ | 00:57:31 | |
غزل نمره ۰۳۶ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست دل سودازده از غصه دو نيم افتادست چشم جادوی تو خود عين سواد سحر است ليکن اين هست که اين نسخه سقيم افتادست در خم زلف تو آن خال سيه دانی چيست نقطه دوده که در حلقه جيم افتادست زلف مشکين تو در گلشن فردوس عذار چيست طاووس که در باغ نعيم افتادست دل من در هوس بوی تو ای مونس جان خاک راهيست که در دست نسيم افتادست همچو گرد اين تن خاکی نتواند برخاست از سر کوی تو زان رو که عظيم افتادست سايه قد تو بر قالبم ای عيسی دم عکس روحيست که بر عظم رميم افتادست آن که جز کعبه مقامش نبد از ياد لبت بر در ميکده ديدم که مقيم افتادست حافظ دلشده (گمشده) را با غمت ای يار (جان) عزيز اتحاديست که در عهد قديم افتادست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
08 Mar 2025 | صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار ۲۴۷ | 01:07:06 | |
غزل نمره ۲۴۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن صبا (۱۲۴) ز منزل جانان گذر دريغ مدار وز او به عاشق بیدل خبر دريغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام (دل) بخت ای گل نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار حريف عشق تو بودم چو ماه نو بودی کنون که ماه تمامی نظر دريغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت اين مختصر دريغ مدار کنون که چشمهی قند است لعل نوشينت سخن بگوی و ز طوطی شکر دريغ مدار مکارم تو به آفاق میبرد شاعر از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار چو ذکر خير طلب میکنی سخن اين است که در بهای سخن سيم و زر دريغ مدار غبار غم برود حال (به) خوش شود حافظ تو آب ديده از اين رهگذر دريغ مدار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
26 Oct 2024 | در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد ۱۵۲ | 01:11:12 | |
غزل نمره ۱۵۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد جلوهای کرد رخت ديد ملک (تاب) عشق نداشت عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غيرت بدرخشيد و جهان برهم زد مدعی خواست که آيد به تماشاگه راز دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد (نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش خیمه در آبوگل مزرعهی آدم زد) ديگران قرعهی قسمت همه بر عيش زدند دل غمديدهی ما بود که هم بر غم زد جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت دست در حلقهی آن زلف خماندرخم زد حافظ آن روز طربنامهی عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
27 Jan 2025 | کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود ۲۱۹ | 01:06:59 | |
غزل نمره ۲۱۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود بنوش جام صبوحی به نالهی دف و چنگ ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود به دور گل منشين بی شراب و شاهد و چنگ که همچو (دور) روز بقا هفتهای بود معدود شد از (بروج) خروج رياحين چو آسمان روشن زمين به اختر ميمون و طالع مسعود ز دست شاهد نازکعذار عيسیدم شراب نوش و رها کن حديث عاد و ثمود جهان چو خلد برين شد به دور سوسن و گل ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود چو گل سوار شود بر هوا سليمانوار سحر که مرغ درآيد به نغمهی داوود به باغ تازه کن آيين دين زردشتی کنون که لاله برافروخت آتش نمرود بخواه جام صبوحی به ياد آصف عهد وزير ملک سليمان عماد دين محمود بود که مجلس حافظ به يمن تربيتش هر آن چه میطلبد جمله باشدش موجود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
05 May 2024 | به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست ۰۲۸ | 00:47:39 | |
غزل نمره ۰۲۸ به جان خواجه و حق قديم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سينه نيارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وين دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتم جم ياوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بینهايت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشيد زايد از نفست که از دروغ سيه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شيدای کوه و دشت و هنوز نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو اين گياه نرست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
11 Feb 2025 | اگر به بادهی مشکین کشد دلم شاید ۲۳۰ | 00:57:47 | |
غزل نمره ۲۳۰ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر به بادهی مشکين (کشد دلم) دلم کشد شايد که بوی خير ز زهد ريا نمیآيد جهانيان همه گر منع من کنند از عشق من آن کنم که خداوندگار فرمايد طمع ز فيض کرامت مبر که خلق کريم گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشايد مقيم حلقهی ذکر است دل بدان اميد که حلقهای ز سر زلف يار بگشايد چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش کنون بجز (بت کش) دل خوش هيچ در نمیبايد تو را که حسن خداداده هست و حجلهی بخت چه حاجت است که مشاطهات بيارايد جميله ايست عروس جهان ولی هش دار که اين مخدره در (عهد) عقد کس (نمیپاید) نمیآید به لابه گفتمش ای ماهرخ چه باشد اگر به (بوسهای) يک شکر ز تو دلخستهای بياسايد؟ به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند که بوسهی تو رخ ماه را بيالايد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
11 Dec 2021 | اطلاعیهی ششم | 00:02:00 | |
17 Dec 2024 | کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند ۱۹۰ | 01:07:24 | |
غزل نمره ۱۹۰ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن کلک مشکين تو روزی که ز ما ياد کند ببرد اجر دوصد بنده که آزاد کند
قاصد (حضرت) منزل سلمی که سلامت (بادا) بادش چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند
يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد قدر يک ساعته عمری که در او داد کند (عدلُ ساعتِ خیرُ من عبادتِ ستینَ سنة)
حاليا عشوهی (عشق) ناز تو ز بنيادم برد تا دگرباره حکيمانه چه بنياد کند
گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند
ره نبرديم به مقصود خود اندر شيراز خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
10 Sep 2024 | بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد ۱۲۰ | 01:11:48 | |
غزل نمره ۱۲۰ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن بتی دارم که گرد گل ز سنبل سايهبان دارد بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد غبار خط بپوشانيد (نپوشانید) خورشيد رخش يا رب بقای (حیات) جاودانش ده که حسن جاودان دارد چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که اين دريا چه موج خون فشان دارد ز چشمت جان نشايد (نخواهم) برد کز هر سو که میبينم کمين از گوشهای کردهست و تير اندر کمان دارد چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق به غماز صبا گويد که راز ما نهان دارد بيفشان جرعهای بر خاک و حال اهل (شوکت پرس) دل بشنو که از جمشيد و کيخسرو فراوان داستان دارد چو در رويت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل که بر گل اعتمادی نيست گر حسن جهان دارد خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس که می با ديگری خوردهست و با من سر گران دارد به فتراکم اگر بندی خدا را زود صيدم کن که آفتهاست در تاخير و طالب را زيان دارد ز سرو قد دلجويت مکن محروم چشمم را بدين (برین) سرچشمهاش بنشان که خوش آبی روان دارد
ز خوف هجرم ايمن کن اگر اميد آن داری که از چشم بدانديشان خدايت در امان دارد چه عذر بخت خود (خواهم) گويم که آن عيار شهرآشوب به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
21 Apr 2025 | خوشا شیراز و وضع بیمثالش ۲۷۹ | 01:05:12 | |
غزل نمره ۲۷۹ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل خوشا شيراز و وضع بیمثالش خداوندا نگه دار از زوالش
ز رکنآباد ما صد لوحشالله که عمر خضر میبخشد زلالش
ميان جعفرآباد و مصلا عبيرآميز میآيد شمالش
به شيراز آی و فيض روح قدسی بجوی (بخواه) از مردم صاحبکمالش
که نام قند مصری برد (آینجا) آنجا (کی آمد شکر مصری به شیراز) که شيرينان ندادند انفعالش
صبا زان لولی شنگول سرمست چه داری آگهی؟ چون است حالش؟
گر آن شيرينپسر (دهن) خونم بريزد دلا چون شير مادر کن حلالش
مکن از خواب بيدارم خدا را (مکن بیدار از این خوابم خدا را) که دارم (عشرتی) خلوتی خوش با خيالش
چرا حافظ چو میترسيدی از هجر نکردی شکر ايام وصالش؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
08 Jun 2024 | روزگاریست که سودای بتان دین من است ۰۵۲ | 01:01:40 | |
غزل نمره ۰۵۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان روزگاریست که سودای بتان، دين من است غمِ اين کار، نشاط دل غمگين من است ديدن روی تو را، ديده جانبين بايد وين کجا مرتبهی چشم جهانبين من است؟ يار من باش، که زيب فلک و زينت دهر از مه روی تو و اشک چو پروين من است تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن کرد (داد) خلق را ورد زبان مدحت و تحسين من است دولت فقر خدايا به من ارزانی دار کاين کرامت (سعادت)، سبب حشمت و تمکين من است يا رب اين (آن) کعبهی مقصود تماشاگه کيست که مغيلان طريقش، گل و نسرين من است واعظ شحنهشناس اين عظمت گو مفروش زان که منزلگه سلطان، دل مسکين من است حافظ از حشمت پرويز دگر قصه مخوان که لبش جرعهکش خسرو شيرين من است Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
02 Oct 2024 | دست در حلقهی آن زلف دوتا نتوان کرد ۱۳۶ | 01:06:49 | |
غزل نمره ۱۳۶ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان ایمیل جهت ارسال جنبش کاهدود meybaha@gmail.com دست در حلقهی آن زلف دوتا نتوان کرد تکيه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعی است من اندر طلبت (بنمودم) بنمايم اين قدر هست که تغيير قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت نسبت دوست به هر بیسروپا نتوان کرد سروبالای من آن (دم) گه که درآيد به سماع چه محل جامهی جان را که قبا نتوان کرد نظر پاک تواند رخ جانان ديدن که در آيينه نظر جز به صفا نتوان کرد مشکل عشق نه در حوصلهی دانش ماست حل اين نکته بدين فکر خطا نتوان کرد غيرتم کشت که محبوب جهانی ليکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد چه بگويم که تو را نازکی طبع لطيف تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد
بجز ابروی تو محراب دل حافظ نيست طاعت غير تو در مذهب ما نتوان کرد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
08 Jun 2019 | اپیزود یازدهم: تو نیز شیهه بکش گاهی | 00:37:41 | |
در این اپیزود به کشوری سفر میکنیم که واحد پولش یخه. به زبان درخت حرف میزنیم، یادی از اجداد کوچنشینمون میکنیم، و در آخر شاید با شیههای این دیوانگیها رو پایان بدیم برای حمایت از پادکست رواق به این نشانی مراجعه کنید حمایت از خارج کشور www.t.me/ravaqpod کانال تلگرام پادکست رواق Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
21 Dec 2019 | اپیزود بیستونهم: کوررنگی | 00:34:42 | |
در این اپیزود چرخهی بهبود رو با مهندسی معکوس یک پله عقبتر میبریم و با فرمول طلایی آقای پرلز به ابتدای چرخه میرسیم، قدمی که قبل از احساس کردن باید برداشت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
15 Aug 2020 | اپیزود چهلونهم: زیستن در برابر چشم دیگران | 00:38:51 | |
در این اپیزود و اپیزودهای آینده سراغ ناهنجاریهای ارتباطی میریم حمایت_از_خارج_کشور و تهیهی اسپینآف اول Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
07 Sep 2024 | دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد ۱۱۷ | 01:10:55 | |
غزل نمره ۱۱۷ فعلات و فاعلاتن فعلات و فاعلاتن دل ما به دور رويت ز چمن فراغ دارد که چو سرو پايبند است و چو لاله داغ دارد سر ما فرو نيايد به کمان ابروی کس که درون گوشهگيران ز جهان فراغ دارد ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم تو سياه کمبها بين که چه در دماغ دارد به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله به نديم شاه ماند که به کف اياغ دارد شب ظلمت و بيابان به کجا توان رسيدن (شب تیره چون سر آرم ره پیچپیچ زلفش) مگر آن که شمع رويت به رهم چراغ دارد من و شمع صبحگاهی سزد ار به (خود) هم بگرييم که بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد سزدم چو ابر بهمن که بر اين چمن بگريم طربآشيان بلبل بنگر که زاغ دارد سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
03 Dec 2024 | ای پستهی تو خنده زده بر حدیث قند ۱۸۰ | 01:07:22 | |
غزل نمره ۱۸۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای پستهی تو خنده زده بر حديث قند مشتاقم (بیمارم) از برای خدا يک شکر بخند طوبی ز قامت تو نيارد که دم زند زين قصه بگذرم که سخن میشود بلند خواهی که برنخيزدت از ديده رود خون دل در وفای صحبت رود کسان مبند گر جلوه (طیره) مینمایی و گر طعنه میزنی ما نيستيم معتقد شيخ خودپسند ز آشفتگی حال من آگاه کی شود آن را که دل نگشت گرفتار اين کمند بازار شوق گرم شد آن سروقد (شمعقد) کجاست؟ تا جان خود بر آتش رويش کنم سپند جایی که يار ما به شکرخنده دم زند ای پسته کيستی تو خدا را به خود مخند حافظ چو ترک غمزهی ترکان نمیکنی دانی کجاست جای تو؟ خوارزم يا خجند Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
15 Apr 2019 | اپیزود سوم: هستیاندیشی | 00:19:05 | |
28 Jul 2024 | شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت ۰۸۸ | 01:13:29 | |
غزل نمره ۰۸۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان شنيدهام سخنی خوش، که پير کنعان گفت فراق يار نه آن میکند که بتوان گفت حديث هول قيامت که گفت واعظ شهر کنايتیست که از روزگار هجران گفت نشان يار سفرکرده از که پرسم باز (راست) که هر چه گفت بريد صبا پريشان گفت فغان که آن مه نامهربان مهرگسل (دشمندوست، سنگیندل) به ترک صحبت ياران خود چه آسان گفت من و مقام رضا بعد از اين و شکر (جور) رقيب که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت غم کهن به می سالخورده دفع کنيد که تخم خوشدلی اين است و پير دهقان گفت گره به باد مزن گر چه بر مراد رود (وزد) که اين سخن به مثل باد (مور) با سليمان گفت به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو تو را که گفت که اين زال ترک دستان گفت مزن ز چون و چرا دم که بندهی مقبل قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت که گفت حافظ از انديشهی تو آمد باز (باز آمد) من اين نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
17 Feb 2021 | اطلاعیهی چهارم | 00:02:22 | |
در این اطلاعیه میشنوید تاریخ پایان انتشار رواق خبر انتشار اسپینآف دوم انتشار اپیزود دوم بازی تاجوتخت Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations | |||
01 Nov 2020 | اطلاعیهی ۲ | 00:06:03 | |
22 Apr 2025 | چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش ۲۸۰ | 01:05:07 | |
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۸۰ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش به هر شکسته که پيوست تازه شد جانش
کجاست همنفسی تا (که شرح غصه دهم) به شرح عرضه دهم که دل چه میکشد از روزگار هجرانش؟
زمانه از ورق گل مثال روی تو (ساخت) بست ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش
تو خفتهای (جُستهای) (بسی شدیم) و (بدین سفینه) نشد عشق را کرانه پديد تبارک الله از اين ره که نيست پايانش برید باد صبا نامهای که برد به دوست ز خون دیدهی ما بود مهر عنوانش
جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد که جان زندهدلان سوخت در بيابانش
بدين شکسته بيتالحزن که میآرد نشان يوسف دل از چه زنخدانش؟
بگيرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم که سوخت حافظ بیدل ز مکر و دستانش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations |